عشق


سلام به همه دوستاي گلم.جا داره پيشاپيش سال نو را به همتون تبريک بگم.

ان شالله که سال خوبي داشته باشين.همراه با موفقيت و شادکامي در همه

زمينه ها.سر سفره ميشينيد ما را هم دعا کنيد.البته اگه قابل بدونيد.

موفق باشيد...

 

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عشق همواره با شك آلوده است

 

دوست داشتن سرا پا يقين است و شك ناپذير

 

از عشق هرچه بيشتر نوشيم سيراب تر مي شويم

از دوست داشتن هرچه بيشتر، تشنه تر

 

عشق نيرويي است در عاشق ،كه او را به معشوق مي كشاند

دوست داشتن جاذبه اي در دوست ، كه دوست را به دوست مي برد

 

عشق تملك معشوق است

دوست داشتن تشنگي محو شدن در دوست

 

عشق معشوق را مجهول و گمنام مي خواهد تا در انحصار او بماند

دوست داشتن دوست را محبوب و عزيز ميخواهد و مي خواهد كه همه ي دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند

 

در عشق رقيب منفور است،

در دوست داشتن است كه:”هواداران كويش را چو جان خويشتن دارند”

 

عشق معشوق را طعمه ي خويش مي بيند

و همواره در اضطراب است كه ديگري از چنگش نربايد

و اگر ربود با هردو دشمني مي ورزد و معشوق نيز منفور مي گردد

 

دوست داشتن ايمان است و ايمان يك روح مطلق است

يك ابديت بي مرز است ، كه از جنس اين عالم نيست

 

دكتر علي شريعتي

 

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:عشق, | موضوع: <-PostCategory-> |

چشماتو مي بوسم نرو.........

 

چشماتو مي بوسم نرو.........

من بي تو مي پوسم نرو........

دستاتو مي گيرم بمون......

من بي تو مي ميرم بمون.......

دستمو رد نکن بيا..........

خون به دلم نکن بيا.........

با اين منه شکسته دل تا آخر جاده بيا..........

پاتو رو قلب من نزار............

اي همه صبر و قرار ..........

بهار من بي تو خزون پاييز من با تو بهار.......

درد دلم رو چاره باش......

تولد دوباره باش.........

براي زنده بودنم قشنگ ترين بهونه باش.........

پاتو رو قلب من نزار...........

اي همه علت نفس..............

حس رهاييم تو قفس............

بشکن طلسم رفتنو پيشم بمون همين و بس..........

خورشيد و ماه و خط نزن بمون واسه يکي شدن.........

روي همه تنهايي هام مهر دوست دارم بزن.........

پاتو رو قلب من نزار.....
 

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:چشم, | موضوع: <-PostCategory-> |

عشق یعنی

عشق يعني مستي و ديوانگي

عشق يعني با جهان بيگانگي

عشق يعني شب نخفتن تا سحر

عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني سر به دار آويختن

عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن

عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن

عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني انتظار و انتظار

عشق يعني هرچه بيني عکس يار

عشق يعني ديده بر در دوختن

عشق يعني در فراقش سوختن

عشق يعني لحظه هاي التهاب

عشق يعني لحظه هاي ناب ناب

عشق يعني سوز ني ، آه شبان

 

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:عشق, | موضوع: <-PostCategory-> |

نامه رياضي دان به معشوق

عزيز جفاکار به بطلميوس سوگند که نيروي عشقت کسر عمرم را معکوس نموده و به خرمن هستي ام ا تش زده است . انگار عمر من تابع وفاي توست. قامت رعنايم از هجر تو منحني شده و تير عشقت همچو برداري که موازي آرزوهايم تغيير مکان داده باشد و شلجمي قلبم را ناقص ساخته است. شب هاي فراق که با حرکتي تناوب مانند مکعبي اين رو و ان رو مي شود چنان نحيفم ساخته که هرگاه به مزدوج خويش در ايينه مي نگرم خيال مي کنم از زير راديکال بيرونم اورده اند.

در دايره عشقت اسيرم و مرکزي نمي يابم که اني فارغ از خيال تو معادله n مجهولي زندگي ام را حل کنم ...

روش فيثاغورث را به خواب ديدم که از وجود سر گشته ام مشتق ميگرفت خدا خدا کردم که ريشه اي نيابد تا هميشه سيري صعودي به سوي تو پيدا کنم. اما ناگهان خيال کردم که تابع نيستم و چون اين سخن با وي در ميان نهادم فرجه لبهايش به مسطحه 90 درجه از هم به خنده اي جنون اميز گشوده گشت و گفت :  « اي حيران و اي سينوس عشق مگر نداني که پرانتز و جودت بستگي مستقيم به تغييرات دل معشوق دارد؟»…

لذا از بي خبري خويش معذرت خواسته از محضرش بخشايش طلبيدم .

هر شب چون پلک هايم به هم مماس مي شود و حدي به بينهايت مي يابم تو را مي بينم با زيبايي ونوس به قوه n به سويم ميل داري و زماني که شکل به علاوه پيدا مي کنم در مي يابم که منحني هاي ارزوي من و وصال تو نقطه ي برخوردي ندارند ولي شايد بر اساس هندسه ي اقليدسي مانند دو خط موازي باشند که در بي نهايت به هم مي رسند.

اَنگاه که بر محور تانژانت نا اميدي سرگردان هستم عشقت برايم مبدأ اميد‏‏‏ است و زمانيکه از کسينوس هاي بي وفاييت فاکتو ر مي گيرم از کروشه رخسارت چشمکي دلفريب به وفاي مجهول و ممتنع نو يدم ميدهي.

اوه ! دلدار بي وفا زماني که اپسيلن هاي وعده هاي تو را در بينهايتهاي اميدهاي خود ضرب مي کنم و از بي وفايي و جفاهاي تو به تعداد نامحدود انتگرال مي گيرم باز هم خوشحال هستم چو ن حدي د ا ر د و جهت باقيمانده هنوز مثبت است.

زماني که در مي يابم صورت کسر وصالت صفر شده و اميد من برابر هيچ خواهد شد و قطره هاي اشک با تصاعدي هندسي بر انحناي گونه ام نزول مي کند ، اما اميدوارم که جدول جفايت غلط باشد. اما افسوس حتي با حساب احتمالات هم اميد وصلت از محالات است . ديگر بيش از اين به فرمول وجودت دست نمي برم اما اميدوارم که تالس بزرگ دل سنگينت را نسبت به من نرم نمايد و بيش از اين محتاجم نسازد که در لگاريتم انديشه به دنبال اندازه ي تقريبي وفايت بگردم


 

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:نامه , | موضوع: <-PostCategory-> |

جوک

 


 

به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من 3 بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید!

غضنفر آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه میگن چرا گریه می کنی؟ با بغض میگه آخه خوانندش لاله!

میخه میفته تو آب زنگ می زنه در میره!

 

غضنفر با ماشینش تو برفا گیر می کنه زنجیر نداشته سینه می زنه!

 

غضنفر میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!

 

غضنفر زمین میخوره، برای اینکه تابلو نشه تا خونه سینه خیز میره!

 

 

 

غضنفر از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!

 

 

 

به غضنفر می گن چرا قرصات رو سر وقت نمی خوری ؟

میگه : می خوام میکروبا رو غافل گیر کنم.

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:جوک, | موضوع: <-PostCategory-> |

خداحافظ

خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه
برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه
نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست
نميشه بعد تو بوسيد نميشه بعد تو دل بست
منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند
که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند
حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم
اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم
نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم
که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم
فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه
برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه
برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن
خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سال نو مبارک ...

نوروز در آيات و روايات

در كتاب شريف بحارالانوار مرحوم مجلسى رحمه الله پيرامون عيد نوروز روايات متعددى نقل شده به طورى‏كه در جلد 59 بيش از 45 صفحه به اين موضوع اختصاص يافته است. در اين مختصر، به بخش‏هايى از آن مباحث اشاره مى‏شود:

معلى بن خنيس نقل كرده است كه روز نوروز بر امام جعفر صادق عليه السلام وارد شدم، امام عليه السلام خطاب به من فرمود: آيا اين روز را مى‏شناسى؟ عرض كردم، قربانت‏شوم، اين روزى است كه ايرانى‏ها آن را بزرگ و نيكو مى‏شمارند و به همديگر هديه مى‏دهند. پس امام فرمودند: علت اين امر را كه بسى ديرينه است‏برايت تشريح خواهم كرد. عرض كردم اگر اين موضوع را از ناحيه شما فراگيرم بهتر از آن است كه گذشتگانم زنده شوند و دشمنانم نابود گردند!

پس فرمودند: اى معلى! همانا نوروز روزى است كه پروردگار جهان از بندگانش پيمان گرفت كه او را پرستش كنند و به او شرك نورزند و به پيامبران و امامان عليهم السلام ايمان بياورند. نوروز اولين روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرد و بادهاى ناگهانى وزيدن گرفت و ستاره زمين در چنين روزى ايجاد شد ... نوروز روزى است كه على عليه السلام در نهروان خوارج را هلاك كرد; گل‏هاى زمين در آن روز خلق شد; در چنين روزى بود كه كشتى حضرت نوح عليه السلام بر كوه جودى نشست; همان روزى است كه جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد; همان روزى است كه ابراهيم عليه السلام بت‏ها را شكست; در همين روز حضرت محمد صلى الله عليه و آله، على عليه السلام را بر دوش خود حمل كرد تا بت‏هاى قريش را سرنگون كند... در چنين روزى حضرت مهدى عليه السلام ظهور مى‏فرمايد و ما انتظار فرج آن حضرت را در چنين روزى داريم; براى اين‏كه نوروز از ما و شيعيان ماست. نوروز براى مسافرت خوب و براى زراعت و طلب حوايج‏بسيار نيكوست، عقد نكاح و ازدواج در چنين روزى بسيار شايسته است. (1)

 

 

همچنين در كتاب مزبور آمده است‏شيخ طوسى و ساير متاخرين براى عيد نوروز اعمال مخصوصى را بيان داشته‏اند كه از آن جمله است: غسل، روزه، نماز و... (2) همچنين روايت‏شده كه احمد بن فهد الحلى رحمه الله در كتاب مهذب البارع فرموده است كه: نوروز، روز عزيز و بلند مرتبه‏اى است. (3) مرحوم سيد مرتضى علامه بهاءالدين على بن حميد با استناد به فرمايش معلى بن خنيس از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه: نوروز روزى است كه در آن روز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در آن روز براى امير المؤمنين على عليه السلام در غدير خم پيمان گرفت و آن حضرت را به امامت‏بعد از خودشان منصوب فرمود... و نوروزى بر ما نمى‏گذرد الا اين‏كه ما در آن روز منتظر ظهور فرج قائم آل محمد صلى الله عليه و آله هستيم. و نوروز از روزهاى ما مى‏باشد. (4)

 مرحوم حاج شيخ عباس قمى رحمه الله در فصل يازدهم كتاب گرانسنگ مفاتيج الجنان اعمال ويژه‏اى براى عيد نوروز آورده‏اند از جمله: نماز، ادعيه متعدد و صدقه دادن. و نيز از امام ششم عليه السلام روايت كرده كه چون عيد نوروز فرا رسد، غسل كن و پاكيزه‏ترين جامه‏هاى خود را بپوش و به بهترين بوهاى خوش خود را خوشبو گردان. صله ارحام، عيادات از بيماران، بزرگان دين، علما و پدر و مادر از جمله برنامه‏هاى اين روز است.

پى‏نوشت‏ها:

1- علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 59، ص 91، باب 22

4و3و2- همان، ص 116;117.

 

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: سه شنبه 28 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خــــــــــــــــــــدای من ! ...

 

خدای من ! در آن هنگام که به سوی تو سر بر می دارم ملکوت اعلای تو را از دیدگان خویش در ورای سه پرده پنهان می بینم و این سه پرده را هم خود با دست خویشتن بر آویخته ام .

 

نخستین ، پرده ای که نگذارد دیده به دیدار تو بگشایم عصیان من از فرمان توست .

 

پرده دوم ؛ آن است که در ارتکاب منهیات و ملاهی بروی خویش کشیده ام و خود را از عنایت و مرحمت تو بدور داشته ام .

 

و پرده سوم ؛ پرده غفلت من است ، غفلتی که در ادای شکر و سپاس تو ورزیده ام . نعمت یافته ام  و شکر نعمت به جای نیاورده ام .

 

موهبت دیده ام و از سپاس موهبت باز مانده ام و ولی از رحمت تو نومید نیستم زیرا به فضل عمیم و رحمت وسیع تو چشم طمع دوخته ام .

 

تفضلت من را امید وار می کند و ترحمت مرا به سوی تو می راند .

 

من نیز بنده ای از بندگان گناهکار تو باشم که به درگاه تو روی نهاده ام و با حسن ظن و رجاء واثق خویش دست طلب به آسمان ها  برداشته ام .

 

تو آنچه از عطایا و مواهب فرستی همه تفضل و ترحم باشد و نعمت های تو یکجا برایگان انعام شوند .

 

اینک مرا ببین که در پیشگاه عزت و عظمت تو در منتهای ذلت و مستمندی ایستاده ام و با همه شرمی که از گناهان خویش دارم  باز هم به امید مرحمتت کف سئوال من گشوده است .

 

پرودگارا ! به معاصی خویش اعتراف دارم و از پرده هایی که میان خود و ملکوت اعلای خود بیاویخته ام شرمسار و پشیمانم .

 

خداوندا ! در این هنگام که لبهای لرزان خویش را با اعتراف گشوده ام و با آنچه از دست و زبان من با نکوهیدگی گذشته است اقرار آورده ام ، آیا اعتراف عاجزانه و اقرار شرمسارانه ام به من سودی خواهد بخشید ؟

 

آیا این اقرار و اعتراف جان مرا از کیفر کردارم نجات خواهد داد ؟

 

آیا بنده ذلیل و زبون خود را خواهی بخشید یا همچنان مرا مستحق عقاب و عذاب خواهی دانست و به جای مهر بر جان من قهر روا خواهی داشت ؟

 

خدای من ! من نه آن باشم که از درگاه تو نومید باز گردم زیرا همیشه در های توبت و انابت را بروی خویش گشوده می بینم .

 

من آن بنده ضعیف و ذلیل باشم که بر نفس خویش ستم روا داشته ام و حرمت پروردگار خویش را که معبود بی همتای من است فرو گذاشته ام .

 

گناهان من بسیار است و شانه های من در زیر بار معاصی فرو خمیده و بال و پر روح مرا در هم شکسته است .

 

 

من آن موجود مستمندم که روزگارم در ملاهی و مناهی بسر آمده و عمرم به پایان رسیده است . همی بینم که دیگر فرصتی برای عبادتم نمانده و مهلتی از اجل بی امان نتوانم گرفت .

 

من آن بنده ذلیل تو باشم که که می دانم جز تو بتو پناهی ندارم و از دست تو جز به درگاه تو راه فراری به رویم باز نیست .

 

هم اکنون قلب و زبان من هر دو به استغفار گشوده شده اند و بازوان خطاکار من بسوی رحمت واسعه تو باز مانده است .

 

باآهنگی دردناک بدرگاه تو می نالم و سر بینوایی و بیچارگی  در پیشگاه تو فرود می آورم .

 

زانوان من از هیبت کبریای تو و وحشت گناهان خویش می لرزد و اشکاهای ندامت بر چشمهایم می دود .

 

تو را می خوانم ای خدای من !...

 

که اجابت دعایم را ضمانت کرده ای و به من نوید رحمت و عنایت داده ای چه بسیار کس که بیش از من معصیت کرده اند و نعمت مغفرت تو را دریافته اند .

 

چه بسیار پیشانی شرمسار و چهره شرمگین که در پیشگاه تو بر خاک استغفار و اعتذار عرق توبت ریخته و بالاخره خشنود و خرسند سر از خاک برداشته اند .

 

من تو را آنچنان بخشنده و بخشاینده می بینم که می دانم از گناه بزرگ گذشتن ، بر تو دشوار نیست و کردار ناستوده ما را نا دیده انگاشتن ، ذات اقدس تو را گران نیاید .

 

تو از بندگان خویش نافرمانی ها بینی و اغماض فرمایی و دوست می داری که بنده ای دورا ز استکبار و استغنا لب به استغفار بگشاید و همچنان پرهیز کار و پارسا بماند .

 

من اکنون در پیشگاه تو از نخوت و کبر دوری می جویم و در پناه تو از شر وسوسه نفس و جاذبه معصیت می گریزم .

 

از تقصیری که در ادای طاعاتت روا داشته ام توبه می کنم و به خاطر عجز و قصوری که مرا از ایفای بندگی باز داشته از تو کمک می خواهم تا آنچنان که شایسته عبودیت باشد بدرگاه الوهیت تو بندگی آورم .

 

پروردگارا ! بر محمد (ص) و خاندان پاکش درود و رحمت بفرست و به من نیروی طاعت و بندگیت را عطاکن و از کیفری که سزاوار من است معافم فرما .

 

خدایا ! از عذاب و عقابی که گناهکاران را به وحشت می اندازد پناهم ده که می دانم چنین خواهی کرد زیرا بخشش و بخشایش به توبرازنده باشد و گذشت و اغماض از گناهان ما بر تو گران نیاید .

 

ترا کائنات به صفت  رحمت و مغفرت شناخته و ماسوای تو به تو چشم امید دوخته است .

 

جز تو از هیچ کس حاجت نخواهم و جز تو هیچکس را بخشنده گناهان خویش نشناسم و تنها از قهر و خشم تو بر نفس خود نگرانم .

 

پروردگارا به من کمک کن تا تو را بشناسم و به پیشگاه الهیت تو گردن طاعت و عبادت فرو شکنم و بر قسمت خویش که بارضای تو مقرون است قناعت کنم .

 

و چنان کن که همواره شیوه من شکر تو و عادتم ذکر توباشد و با اطمینان و اعتماد سرشت خود را دریابم و آنچه تو خواهی بخواهم .

 

ای پرودرگار جهان و جهانیان ! فضل تو عظیم و قدرتت بی مانند است .

 

جهان در بند تو  وجهانیان در بند تو باشند

 

خدای من دعای مرا اجابت فرما ...

 

 

برگرفته از کتاب زبور آل محمد (صحیفه کامله سجادیه )

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:خدا, | موضوع: <-PostCategory-> |

ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) رو به تمامی بازدیدکنندگان این وبلاگ تبریک می گوییم

نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناك آسمان ولایت و نبی اكرم نور هدایت مبارك باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریك وتهنیت باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق و نبی اكرم مبارك

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اكرم مبارك

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتى نیست

در نظر قدر با كمال محمد
میلاد نور مبارك

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اكرم گرامی باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بلغ العلی بكماله
كشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله
صلوا علیه و آله

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


با محمّد برتر از آنی كه اندر وصف آیی

تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی
میلاد نبی اكرم گرامی باد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ا رسول الله تودر خلوتِ وحدت خلیلی

بعدِ ذاتِ واحدِ مطلق به هستی بی‌بدیلی

بر گزینِ دست یزدان از میان نخبگانی

پیش هر صاحبنظر در صورت و معنا جمیلی

منبع اندیشة رود خروشان حیاتی

شهر علمی، كوهِ حلمی، قُلزم عقل عقیلی



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناك آسمان ولایت و نبی اكرم نور هدایت مبارك باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق و نبی اكرم مبارك

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریك وتهنیت باد

نظري هم بده
نويسنده: زهرا | تاريخ: شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |